( مقالات شمس تبریزی دفتر اول ص ۲۷۲)
نه اینکه هر بار یا باید چیزی از شکل تازه برای این کهنه ی رنگ باخته به نمایش می گذاری که حالا یک روز کشف حجاب شوی و یک روز بر سر هر کلمه چادری از به زور بپوشانیم یک روز چماق به دست بر سر هر جمله قید می زنی و یک روز لباس فریب بر تن دین می پوشی چرا نباید این فرهنگ راه خود را آزادانه طی شود اصلا نه که از خسته شدن به ستوه آمده و حالا در عشق دستی دراز می شوی که چه ؟ ها ؟ که راه بر این غول ببندی به رسم کلمه ...کمی خنده ...بعد کمی گریه ...بعد از دوباره شادی و اصلا کجاست مرز نامحدود شدن یعنی به دور از کلیسای قرن شانزده را دیروز توی این مسجد همی دیدم و بعد خواب ترش و شیرین آزادی ...از دوباره چشم در راه این کلمه می دوزی و سال هاست که از لذت می هراسیم از خنده هم چرا؟
""ادبیات یا همه چیز است یا هیچ چیز""
ژرژ باتای
در این شعر سعی بر آن است تا با عبور از نشانه های نوشتاری و گرافیکی و آوایی در یک توپولوژی نا متقارن با تعویق امکان حضور به بازی بی نهایت ها نزدیک شویم ...در این شعر در بعضی روایت های برون مرکز از کلیپ هایی از آثار سینمایی آلفرد هیچکاک و همچنین انیمیشن جهانی پلنگ صورتی شاهکار بلیک ادواردز و هنری مانچینی استفاده شده است در گونه ای روایت ها خواننده می تواند فال حافظ بگیرد و همچنین در بعضی جا ها از نشانه های آوایی بزرگان موسیقی سنتی محمد رضا شجریان و همچنین تصنیف لولیان شهرام ناظری استفاده شده است در برخی روایت ها از سمفونی های بتهوون نیز استفاده شده است و در گونه ای موارد از آهنگ hotel california شاهکار جهانی گروه Eagles استفاده شده است و در گونه هایی نیز ارجاعی بینامتنی با بوف کور شاهکار صادق هدایت و همچنین رباعیات خیام شاعر جهانی ایران وجود دارد در همه ی این موارد به دلیل سرعت پایین اینترنت در ایران متاسفانه مخاطب باید ابتدا مدت کمی منتظر دانلود باشد در گونه ای موارد اگر از شما شروع دانلود خواسته شد آنها را کلیک نمایید ....
شعری دیگر از مجموعه ی ""
( نخستین مجموعه ی شعر در دنیای مجازی)
""حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی
من از آن روز که در بند توام آزادم "
( مصرع دوم)
از این
که می روی
در کودکی هایم
چنگ این شعر گریخته و در می خوری و
تار در پریشانی ات ریخته ام شهر این بازی؟ سرسره
می شوی و
توی
این فیلم مرا پلنگ صورتی می کشی و
شما ؟
در
کاباره ام
می شوی و
نمی بوسی قفس وو با چند قلاب ماهی
آه واو مرا
در
می باری و
توی
جاذبه ات
که شانه به
زمین را زلزله ات می شوم این این
نقطه می دوم و
است ..نه ؟
نقطه ا ست نه ؟
دستی توی این جاده تو واو می شوی و کدام سقف مرا آوار
و با این در
در دسترس... می شوی ؟
کدام
اصلا مرا
جیغ می زنی
در من در این می شوی
ترانه ای سراشیبی که در انتهای بزرگ و
می شوی روی تنت کوچه ی کودکی ام کم این
روی قل بن بست کم میم را عصا وو
این می خورم می شوم یواش آن دست
پیاده رو
را قدم
می زنی و