فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی بر او تازیم و بنیادش براندازیم ""
و همیشه دوست داشت که از خلاف آب خودم را شنا و در من به سوی این فیلم بازی می نشوی "انجمن شاعران مرده"را عشق می ورزی و در خودم شعررا ساختار می شکنی و اینکه گاهی از همه دلم گرفته و در خودم شعر که می شوی از لابلای این همه دروغ و ریا دوست را کمی اگر داشت می نشود سوی کجا راهی شدندی؟
شعری دیگر از مجموعه ی ""
(نخستین مجموعه ی شعر با تکنیک های مجازی)
در این شعر با ایجاد یک معماری پست مدرن در روساخت سعی بر این است تا با عبور پساساختارگرایانه شاهد تقویت خرده فرهنگ ها در دهکده ی جهانی شعر باشیم در این شعر می توانیم در گونه ای روایت ها بازی نماییم (پوکر ..شطرنج و..) به اعتقاد لیوتار دنیای کنونی دنیای است که در آن سوالات اساسی به صورت بنیادین بی پاسخ اند و هدف مدرنیستی با بازی پسامدرن جایگزین شده است در این شعر همچنین می توانیم روایت هایی از فیلم آتش نشان و دیکتاتور بزرگ اثر چارلی چاپلین را ببینیم (عبور ساختارشکنانه از طنز سیاه سوورئالیستی به سوی طنز تعلیقی پسامدرنی)و در گونه ای موارد از روایت فیلم های کوتاه ساخته ی خودم در کنار سمفونی های بتهوون و همچنین صدای همزمان شاعر نیز استفاده ببرید و سایر تکنیک ها از جمله فال حافظ و ارتباطات بینامتنی با شکسپیر و دهها تکنیک دیگر ....
۱۳۷۸
این کلیساجیغ می کشی و زبان رخت خواب
را برف را پایین عقربه که می زنی سه فردا و
می کشی و می کشی و مرا کلمه گون حالا
بلندتر توی این دورکه کلمه خط آدم که
از دماوند خیمه می زنی قایق نبشتی می شوی
حرف کو؟ در تیک می شوم و و تازه
که می زنی کجاست؟ تاک ام اصلا خطاط توی
شعر دامن درخت می كشي و کجاست؟ را شاعر .... این
دهان باز و این از زمین تا تکیه گاه ( مگه نه بازی
کجاست قعر این دره ؟ کوه آسمان آقای شمس؟ گیج و ...